بدون عنوان
کوچولوی نازم دیروز خیلی روز سختی رو گذروندم. آخرین جمعه سال بود، طبق روال هر سال رفتیم سر مزار مامان و بابام اما اونقدر تو شلوغی و ترافیک موندیم که حال من حسابی بد شد و تا آخر شب هیچی نتونستم بخورم. امروز صبح هم رفتم بیرون که چندتا کار داشتم انجام بدم اما اونقدر حالت تهوع داشتم که زود خودمو به خونه رسوندم و دراز کشیدم. چی میشد این حالت تهوع من تا عید تموم میشد؟!! اما اونطوری که بوش میاد قصد بهتر شدن نداره که نداره!! راستی عشقم فردا میرم واسه سونوگرافی یازده ماهگی و پس فردا هم آزمایشات غربالگری رو انجام میدم. میدونم که انشالا شما سالم سالمی اما خب دکتر میگه برای اطمینان لازمه. حدودا یک ماه دیگه هم میتونم بفهمم که شما گل پسری &nbs...
نویسنده :
مامان مریم
13:23